فقط خدا

ازرحمت خدا ناامید نشوید:

 زنی که صاحب فرزند نمی شد، پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.
پیامبر دعا میکند و وحی میرسد: او را بدون فرزند خلق کردم…
زن میگوید خدا رحیم است و میرود…
سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید  که بدون فرزند است. 
زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود…
سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش می بیند!
با تعجب از خدا می پرسد: بارالها، چگونه کودکی دارد او که بدون فرزندخلق شده بود؟!
وحی میرسد: هر بار گفتم فرزندی نخواهدداشت، او باور نکرد و مرا رحیم خواند. 
رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت…

آش نذری می خواید؟
آدرس بدم بریدبگیرید….
برودر خونه خدا،به میمنت قدوم مبارک پيامبر (ص) امشب آش نذری می دن ،به همه هم می دن ،هرچقدر ظرفت بزرگتر باشه آش بیشتری گیرت میاد….
میدونی چرا ؟آخه یه فقیر رفت در خونه حاتم طائی
،حاتم گفت الان چیزی ندارم
فقیر گفت :ببین حاتم برای من فقیرکه فقیرم فرقی نداره در خونه تو گدایی کنم یا دیگری
اما برای تو که صفت طائی داری خیلی بده که فقیر بیاد ودست خالی برگرده»
امشب ما هم در خونه ای می ریم که صفتش «یامن یحب الحاح الملحین»است کسی ست که اصرار اصرار کنندگان رودوست داره ،
امشب هرچقدر ظرف دلت بزرگ باشه وگنجایش بیشتری داشته باشه آش نذری«حاجت»بیشتر میگیری،به شرطی کاسه دلت با گناه و…جرم نگرفته باشه ،واگر جرم گرفته قبل از اینکه ببری در خونه خدا با اسکاج وریکای توبه جرمگیری ش کن وبرو آش نذری بگیر
«لاتقنطوا من رحمه الله»

⭕️ روزی شخصی را دیدند که بیرون از خانه خود دنبال چیزی میگردد.

⁉️از او پرسیدند:
دنبال چه چیز میگردی؟

?گفت: دنبال کلیدم.

⁉️پرسیدند:
کلیدت را کجا گم کردی؟

?گفت : درون خانه.

⁉️گفتند:
پس چرا اینجا دنبال آن میگردی؟

پاسخ داد :
چون داخل خانه، تاریک است،
 اما اینجا روشن!

ما هم در بیرون به جستجوی خود بر آمده ایم‼️
✳️اما تا زمانی که به درون وجودمان بازنگردیم،
✳️نمیتوانیم خود را بیابیم.
✳️پس به درون خود بنگریم،
یعنی همان جایی که شاید تاریک است…

«قد افلح من تزکی»
نور رستگاری، با تزکیه درون، هویدا می شود

نقل ‌است‌ که :
دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد شادمان گوشه های دامن را گره زده و میرفت و در راه با پرودرگار خود سخن میگفت : ای گشاینده گره های ناگشوده ، گره از گره های زندگی ما بگشای . . .

در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت. او با ناراحتی گفت :

من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟

و نشست تا گندمها را از زمین جمع کند که در کمال ناباوری دید ، دانه های گندم بر روی ظرفی از طلا ریخته است!

ندا آمد که :
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه . . .

مفتاح راه ، همراه لحظه لحظه هایتان باد

در محضر آیت الله #بهجت

استادم سیدعلی قاضی را در خواب دیدم
به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام نداده اید.
ایشان فرمودند: حسرت میخورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا میخواندم.
وحشتناک ترین لحظه زمانی است که انسان را در سرازیری قبر میگذارند.
شخصی نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه میترسم. چه کنم؟
امام صادق (ع) فرمودند: زیارت عاشورا را زیاد بخوان.
آن فرد گفت چگونه با خواندن زیارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم.
امام صادق فرمود:
مگر در پایان زیارت عاشورا نمیخوانید، اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود؟
یعنی خدایا شفاعت حسین(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من کن.
زیارت عاشورا بخوانید تا امام حسین (ع) در آن لحظه به فریادتان برسد.
… اگر خواستید قرائت زیارت عاشورا را ترویج کنید براى دیگران ارسال نمایید…
امیدوارم هر دستى که این پیام را مى فرستد آتش جهنم را لمس نکند!!!